شراب کهنه بیاور، ملال تازه ببر
غروب کهنه بیاور، خیال تازه ببر
مگو زمین ز غزلهای مندرس سرد است
بیا کمی ز غزلهای کال تازه ببر
اگر که خستهای از ابتذال عشق قدیم-
بکوب قاعده را، ابتذال تازه ببر
گذشت خاطرههای عزیز حیرت ما
طلوع تازه کن و اختلال تازه ببر
برای بلبل بیبال آب رکناباد
کمی ترنم شیراز و بال تازه ببر
وَ درک میکنمت، کهنگی ملال تو شد کانال تلگرامی اشعار عیسی محمدی
بیا عزیز دلم از کمال تازه ببر
درباره این سایت