احساس میکنم که تو ویران رفتنی
پیغام میرسد که در اندیشه منی
من بعد تو، به گوشه خاموشگاه خود-
در حیرتم از این همه احساس آهنی!
یک روز منتظر؛ به صدایی و خندهای
یک روز منزجر؛ و پر از فکر دشمنی
گفتم برو؛ ز رفتنت آزاد میشوم
ای تو! که سر به حبسی خانه نمیزنی!
این قلب من نبوده و این قلب من مباد!
آیا تو قلب روشن و انسانی منی؟!
درباره این سایت